English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
on deck U در انتظار نوبت شنا
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
intermit U نوبت داشتن نوبت شدن
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
attend U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending U انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
tour U نوبت
inning U نوبت
alternation U نوبت
intermittence U نوبت
toured U نوبت
touring U نوبت
reprise U نوبت
tricking U نوبت
tricked U نوبت
turn U نوبت
heat U نوبت
heats U نوبت
tours U نوبت
turns U نوبت
serves U نوبت
tertian fever U نوبت غب
periodicity U نوبت
served U نوبت
trick U نوبت
tertian fever U نوبت سه به یک
out of turn U بی نوبت
serve U نوبت
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
penalties U از کف دادن نوبت
shifted U نوبت کاری
shifted U نوبت تعویض
penalty U از کف دادن نوبت
shift U نوبت کاری
shifts U نوبت کار
shifts U نوبت کاری
shifts U نوبت تعویض
shift U نوبت کار
shift U نوبت تعویض
shifted U نوبت کار
handouts U نوبت بازی
out of turn U خارج از نوبت
periods U نوبت مرحله
periods U روزگار نوبت
periods U نوبت ایست
period U نوبت مرحله
period U روزگار نوبت
period U نوبت ایست
prime shift U نوبت اول
periodic U نوبت دار
round robin U نوبت گردشی
round robin U با گردش نوبت
roundest U نوبت گردکردن
intermittent U نوبت دار
round U نوبت گردکردن
it is my lead U نوبت من است
whose turn is it? U نوبت کیست
tricked U نوبت نگهبانی
movement credit U نوبت حرکت
tricking U نوبت نگهبانی
trick U نوبت نگهبانی
handout U نوبت بازی
every dog has his day <idiom> U آسیاب به نوبت
say U نوبت حرف زدن
batter U توپزنی که نوبت اوست
batters U توپزنی که نوبت اوست
says U نوبت حرف زدن
rota U جدول نوبت خدمت
every other <idiom> U به نوبت عرض شدن
it is your move U نوبت شما است
collocation U نظم نوبت وترتیب
rotas U جدول نوبت خدمت
outed U نوبت سرویس اسکواش
out U نوبت سرویس اسکواش
on deck U دونده منتظر نوبت
My turn! U حالا نوبت منه!
first dogwatch U نوبت نگهبانی عصر
to be one's turn [go] U نوبت [کسی] شدن
shift schedule U برنامه نوبت کاری
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
out- U نوبت سرویس اسکواش
air register U تنظیم نوبت پرواز
round U نوبت گرد کردن
roundest U نوبت گرد کردن
He jumped the queue. U پرید توی صف ( خارج از نوبت )
striker U کروکه بازی که نوبت اوست
strikers U بیلیارد بازی که نوبت اوست
every dog has his d. U هرکسی چندروزه نوبت اوست
striker U بیلیارد بازی که نوبت اوست
strikers U کروکه بازی که نوبت اوست
bat around U توپ زدن به نوبت در یک ردیف
expectancy U انتظار
anticipation U انتظار
prospects U انتظار
prospect U انتظار
prospected U انتظار
prospecting U انتظار
expectance U انتظار
expectation U انتظار
expectantly U با انتظار
ready line U خط انتظار
expectations U انتظار
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
moves U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moved U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
antiperiodic U جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
To jump the queue. U خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
move U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
platoon U بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
platoons U بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
all things come to him who waits <proverb> U بر اثر صبر نوبت ظفر آید
every dog has his day <idiom> <none> U هرکسی پنج روزه نوبت اوست
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
waiting time U زمان انتظار
lobbies U سالن انتظار
waiting room U اطاق انتظار
cooling period U زمان انتظار
ante-chamber U اتاق انتظار
beyond the pale <idiom> U دوراز انتظار
inopinate U انتظار نداشته
rendezvous area U موضع انتظار
redezvous U محل انتظار
reception room U اتاق انتظار
wait time U زمان انتظار
reception rooms U اتاق انتظار
wait state U وضعیت انتظار
wait state U حالت انتظار
anticipatory U در حال انتظار
waiting-room U اطاق انتظار
waiting-rooms U اطاق انتظار
anticipative U درحالت انتظار
probable <adj.> U انتظار می رود
anticipated <adj.> U انتظار می رود
estimated <adj.> U انتظار می رود
expected <adj.> U انتظار می رود
presumable <adj.> U انتظار می رود
waiting lists U لیست انتظار
waiting list U لیست انتظار
to my great surprise U برخلاف انتظار من
to look forward to U انتظار داشتن
anterooms U اطاق انتظار
anteroom U اطاق انتظار
ante-rooms U اطاق انتظار
lobbied U سالن انتظار
standbys U حالت انتظار
bide U در انتظار ماندن
lobby U سالن انتظار
aspiration level U سطح انتظار
standby U حالت انتظار
waiting-room U اتاق انتظار
in prospective U انتظار داشته
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
in prospect U انتظار داشته
expectative U مورد انتظار
expectancy chart U نمودار انتظار
expectancy table U جدول انتظار
half pay U حق انتظار خدمت
error of expectation U خطای انتظار
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
first come, first served <idiom> U هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
beyond one's expectation U مافوق انتظار کسی
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
point spread U امتیاز قابل انتظار
suit up U ذخیره در انتظار بازی
anticipated profit U سود مورد انتظار
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
anticipated price U قیمت مورد انتظار
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
tempo stroll variation U واریاسیون صبر و انتظار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com